آرین طاهری

یادداشت هایی بر باد! برسد به دست...شما

آرین طاهری

یادداشت هایی بر باد! برسد به دست...شما

دانستن و نداستن؛ مسئله ای برای یک عمر زندگی

 

رنج دانستن:

مثل پا بلندی کردن کودکی است که دست اش به خوردنی شیرینی که بالای گنجه است نمی رسد. پس می گرید بی آنکه سودی از گریستن عایدش گردد و می سوزد از حسرتی که گریزی از آن نیست. 

 

سرخوشی ندانستن:

مثل زیرکی کودکی است که چارپایه زیر پایش می گذارد و آن خوردنی شیرین را از فراز گنجه به دست می آورد. کودک هرچند سرخوش از این حیله باشد، نیک می داند که آن خوردنی پیش از چشیدن، شیرین تر جلوه می نمود. و اگر دانست طبع اش را به چیزی نازل تر از خواست اش فروکاسته، آرزو می کند آن خوردنی را دوباره بر فراز گنجه ببیند؛ که نخواهد دید و رنج خواهد برد؛ و اگر ندانست در شیرینی طعم آنچه می خورد لحظاتی غرق می شود و بعد، دیگر بر آن شیرینی هوسی نخواهد داشت.   

 

معصومیت

 

 

معصومیت، درواپسین دم کشاکش وسوسه با بندهای ناپیدای شرم معنا پیدا می کند. چون بندها از هم گسست، نه معصومیت می ماند، نه وسوسه و نه شرم.  

 

 

"از عقاید یک مصلوب"