آرین طاهری

یادداشت هایی بر باد! برسد به دست...شما

آرین طاهری

یادداشت هایی بر باد! برسد به دست...شما

آشنایی با کتاب"سوگ سیاوش" - قسمت دوم

          

 قسمت دوم: دیباچه ای بر مبداء ازلی جدال خیر و شر  در اساطیر ایران و سرانجام محتوم آن.   

 

         آنچه از نظر شما می گذرد، نوشته ای است خلاصه برداری شده از قسمت اوّل کتاب «سوگ سیاوش»، اثر ماندگار استاد شاهرخ مسکوب. در این نوشته علاوه بر تلخیص مطالب کتاب، گاه به گاهی از متن دقیق آن نیز استفاده شده و نیز بر حسب ضرورت، برای توضیح و تشریح برخی از مفاهیم، که احیاناً به صورت تیتروار و گذرا در کتاب به آنها اشاره شده، از منابع دیگری، مطالبی به صورت پاورقی ارائه گردیده است، که مشخصّات دقیق آنها را در طول نوشته آورده ام. 

 

«در ازل اهورامزدا بود واهریمن و جهان نور بود و جهان ظلمت، هریک از دیگری جدا ...».[1] 

                       

                                           ********

       «جهان را آغاز و انجامی است دانسته، با سه دوران مینوکی، آمیختگی و یگانه سازی. در دوران نخست نیکی و بدی جدایند، تاریکی در نور نیامیخته و اهریمن به اهورامزدا هجوم نیاورده.»[2]. اهورامزدا در جهان مینوی قادر مطلق بالقوّه است. دانای محض است و از سرنوشت هستی آگاه؛ از آغاز و انجام آن. او می داند که روزی فراخواهد رسید که اهریمن کمر به نبرد با او خواهد بست، به طمع چنگ زدن به آفرینش نورانی او. هرمزد می دانست که چه حادثه ای در شرُف وقوع است و چه نبردی میان آن دو، در گیرودار درگیر شدن است. وچه خوب می دانست فرجام آن را که با خواندن دعای مقدّس اهوور، مقدّرش کرده بود او یک دانا به همه چیز است. « اهورامزدا، فروهرهای نیکان و همه هستی نیک هست ناشده [گیتیانه، زمینی و مادّی نشده]، همه در خرد همه آگاه اهورامزدا، و او خود همه اینهاست. اهورامزدا اندیشه اندیشنده و نیکی حقیقتی است اندیشیده، یگانه ای است یکپارچه و ناپراکنده! این جهان مینوکی است در دوران مینوکی. امّا کلّ هستی دوگانه ای دو پارچه و دوپاره است.»[3] 

 

         با هجوم اهریمن دوران تازه ای پدیدار می شود. نبرد بزرگ آغاز می شود و این آغاز بازی است. «اهریمن از اعماق تاریکی بیرون آمد و نور را دید که زیباست، خواست بر آن دست یابد و چون هجوم آورد، جنگ جهانگیر نیک و بد آغاز شد.»[4]. اهورامزدا خود را برای نبرد مهیّا ساخته بود.او دست به نیایش برد و فروهر نیکان را به یاری خواست تا به یاری آنان، یارای مقابله با اهرمن شود. فروهرها که در اوهرا مزدا چونان درخشندگی اند  در نور و اهورامزدا بدون آنان نور نادرخشنده است، آمدند و پذیرفتند که جامه گیتی بپوشند وگیتیانه شوند. «هست شدن آفرینش و آمدن فروهرها به گیتی ـ این انسان که ماییم ـ برای نبرد با اهریمن و شکست اوست.»[5]. و بدین سان آدمی برای نبرد با اهریمن وارد صحنه می شود تا سرنوشت این جنگ کیهانی را رقم بزند. در شرایطی که اهریمن برجهان نور غالب شده و مست فتوحات خویش است.«وی در هجوم به آسمان و آفریدگان اهورامزدا، همه چیز را می آلاید و فریاد بر می کشد که: پیروزی من تمام است، زیرا آسمان را پاره کردم، آن را با تیـرگی آلودم،زمین را پهن گشودم وآن را با تاریکی آمیختم.گیـاهان را خشک کردم و مرگ برای گاو و بیماری برای کیومرث* آوردم ... درکنار اهورا، برای جنگ هیچ نمانده مگر انسان. و انسان جدا مانده تنها چه می تواند بکند...»[6].  

 

        شاید از سر وحشت است که این چنین لب به تحقیر انسان می گشاید، اهرمن. که اگر تنها یک آفریده بر نابودی اهرمن توانا باشد، آن انسان است؛ که شایسته تر از اوی آفریده ای پای بر گیتی ننهاده است و مهتر و خدای آفریدگان گیتی است؛ که فروغ و فر خود را از فروهرها دارد. فروهرها که مهتران آفریدگان مینوی اند و آسمان و زمینی اگر هست و ابر و آفتابی، از فرّ ایشان برجاست. «در این دوران ... اهریمن و دیوان در جهان می تازند و چون پلیدی که با آب در آمیزد، در آدمیان و در آسمان و زمین راه می یابند. نوعی آشفتگی در جهان اهورایی رخ می کند، که پدیده ای گذراست و به گسیختگی تمام نمی رسد، زیرا اهورا مزدا از برکت خرد همه آگاه، از پیروزی به فرجام خود آگاه است. وانسان از برکت دئنا**از تمامیّت خود و هجومی که به آن می شود، آگاه است و این آگاهی موجبی است تا انسان از اصل خود بیگانه نماند، ناخویشتن نباشد و از ریشه اهورایی خویش برکنده نشود.»[7]

 

برهانی قاطع تر از این نیز برای اثبات نجات بخش بودن انسان وجود دارد و آن تقدیر مقدّر و مینوی هستی است که سرنوشت تاریخ گیتی را نیز رقم زده است. «تاریخ گیتی مقدّر است. آنچه در این جهان می گذرد، آنجهانی است. ...  نه تنها آفرینش به یاری انسان شدنی است که جنگ نیک و بد نیز با همرزمی انسان به پیروزی خدا می انجامد. فروهرها به جای آنکه در مینو بمانند و در ایمنی به سر برند، گیتیانه می شوند تا بجنگند. از برکت آنهاست که این جنگ عالمگیر و پیروزی اهورامزدا ممکن می شود.»[8]. و این همـان سرنوشتی است که اهـورامـزدا، از همان آغـاز ـ از ازل ـ مقدّر کرده بود. تقدیـر بر آن است که دوران سوّم تاریخ مینوی، در گیتی و به همّـت آدمیان، به رستاخیز و رستگاری ختم شود. « ... و در دورانـی که به رستاخـیز پایان می یابد[ دوران یگانه سازی ]، خــدا و انسـان به تمامیّت خود باز می گردند. خدا بهشت ـ گروتمان ـ را از اهریمنــان در امان می دارد و  آدمیان پس از رستگاری به آن فردوس روشنی و سرود، یعنی به ذات اهرامزدا می پیوندند. ... پس از تباهی اهریمن، همه آدمیان به فروهرهای خود باز می گردند. انسان از مینو به گیتی آمد، رسالت خود را به انجام رساند و از گیتی به مینو بازگشت. انسان وحدت خود را با خود، با جهان و خدا بازیافت و آفریده، همان آفریدگار شد.»[9].   

 

«انسان جان جهان است که بی یارمنـدی او جهان مـرده بود؛ روشنی از یاری انسان رستگار است که اگر نبود اهریمن پیروز می شد.»[10]. هستی، در ازل، در ذات خود دوگانه بود. اهورامزدا بود اهـریمن. ولی در نهایت، با از میان رفتن اهریمن ـ به واسطه یگانـگی و وحدت فروهـر انسان با اراده اهورامزدا ـ  دوپارگی از هستی رخت بر بست و هستی با خویشتن خود یکی شد. و اهورامزدا که از این پیش قادر بالقوّه بود، کنون بالفعل، قادر مطلق است... اینک فرمانروای هستی فقط اهورامزداست.  

  

«گیتی با گردش دایره وار، از فرمانروایی اهورامزدا آغاز می شود و پس از نشیب و فرازی مقدّر به پیروزی اهورامزدا می انجامد. هستی پس از حرکتی در خویشتن، به خود واصل می شود و به جایگاه نخست می رسد.از همان آغاز هدف بازگشت به آغاز است.»[11]. ... «این تاریخ مینوی گیتی است، که اهورامزدا و اهریمن و انسان و کیهان دست در کار آنند. گیتی کارگاه شگفتی است و جهانیان هریک به کاری آمده اند.»[12].     

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    

1. مسکوب، شاهرخ ـ  ـ چاپ سوم 1354 ـ انتشارات خوارزمی  - ص 17 

2. سوگ سیاوش - ص 19 

3. همان - ص19 

4. همان - ص 17 

5. همان - ص 18 

 

*توصیفاتی که راجع به کیومرث در ادبیّات پهلوی وجود دارد، به کلّی با توصیفات شاهنامه مغایرت دارد. در آنجا کیومرث شاه نخستین نیست و شکل انسانی ندارد.کیومرث در اساطیر پهلوی یک موجود گرد است که درازا و پهنایش مساوی است، و اساساً شکل انسان ندارد، بلکه شکل یک نطفه بزرگ انسانی دارد و در واقع نماد یک نطفه انسان است. ( رجوع کنید به: کتاب از اسطوره تا تاریخ ،نوشته استاد مهرداد بهار، نشر چشمه، چاپ چهارم 1384، صص 374،375،376.) 

 

6. سوگ سیاوش ـ ص20      

                                             

**در اوستا به معنای وجدان و دریافت روحانی انسان است. این نیرو را آغاز و انجامی نیست و اهورامزدا آن را در تن انسان می نهد تا او را از نیکویی و زشتی کردار خویش آگاه سازد و نیکی را بستاید و بدی را نکوهش کند. اگر انسانی بر این نیروی درون دست یابد، هرگز به بدی دست نخواهد برد. ( رجوع کنید به: کتاب جستاری چند در فرهنگ ایران، ص 23 )  

 

7. سوگ سیاوش - ص 20

8. همان - ص 26   

9. همان ـ ص 21                                                   

10. همان ـ ص 18

11. همان ـ ص 23                                                    

12. همان ـ ص 25 

 

  

ادامه دارد ...  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد