آرین طاهری

یادداشت هایی بر باد! برسد به دست...شما

آرین طاهری

یادداشت هایی بر باد! برسد به دست...شما

یادداشتی بر فیلم"آخرین روزها"- ساخته گاس ون سنت

                      

 

آخرین روزها(Last Days) ، قسمت سوم از سه گانه گاس ون سنت ( (Gus Van Sant، کارگردان امریکایی برنده نخل طلایی جشنواره فیلم کن است. این سه گانه که خود فیلمساز آن را سه گانه مرگ نام نهاده، شامل این سه فیلم است:    

  

جری (Gerry (2002

فیل (Elephant (2003

آخرین روزها (Last Days (2005  

   

پیش از آنکه وارد بحث پیرامون خود فیلم شویم، لازم است اطلاعات اندکی را در مورد اینکه فیلم در رابطه با چه موضوعی است، با هم مرور کنیم. "آخرین روزها"، بر اساس گفته نویسنده و کارگردان اش، ملهم از آخرین روزهای زندگی کرت کوبین (Kurt Cobain) خواننده و گیتاریست اصلی بند نیروانا(Nirvana) ساخته شده، که خالق بسیاری از آهنگ ها و ترانه های این گروه موسیقی راک است. گروه نیروانا بین سال های 1987 تا 1994 گونه خاصی از موسیقی راک را عرضه می کرد که با صفت (grunge) مشخص می شود؛ این کلمه مرادف است با واژه (Junk) به معنی، آشغال، به درد نخور، ژنده و بی مصرف. واژه Junkie از همین ریشه در معنای معتاد و استعمال کننده مواد مخدر در زبان انگلیسی استفاده می شود. گونه موسیقی grunge rock ، در واقع نوعی از موسیقی زیرزمینی (alternative) است که کلام همراهی کننده آن، نگاهی پوچ انگارانه به دنیا و روابطی که آن را می سازد، دارد.   

 

 

حالا با این اطلاعات اندک می توانیم بر بند نیروانا و به طور دقیق تر، ستاره اصلی آن، کرت کوبین متمرکز شویم. نیروانا چیزی نزدیک به 3 سال در زمره شاخص ترین گروه های موسیقی grunge rock در دهه 90 قرار گرفت و با مرگ زودهنگام کوبین، سیر صعودی آن متوقف شد؛ اگر چه بند به سرپرستی یکی از اعضای دیگر گروه Krist Novoselic از 1995 کار خود را از سر گرفت.

کوبین در 27 سالگی و در اثر استمرار استعمال الکل و داروهای روان گردان، همچنین اعتیاد به هروئین، در اوج موفقیت های گروه که به دنبال انتشار آلبومIn Utero (1993)حاصل آمده بود، روانه بیمارستان شد. پزشکان تنها راه نجات او را درمان اعتیاد او می دانستند و از این رو او تحت مراقبت پزشکی برای ترک اعتیادش قرار گرفت. امّا چند روز بعد از کلینیک ترک اعتیاد گریخت و یک هفته پس از آن جناره او را در خانه اش در شهر سیاتل یافتند که با یک تفنگ شکاری (Shot gun) سر خود را متلاشی کرده بود.  

 

             

 

همه آنچه نوشته شد مقدمه ای است، از نظر من ضروری، برای آنکه حال و هوای فیلم "آخرین روزها" را لمس کنیم؛ و اتفاقاً نخستین مشکلی که در ارتباط با این فیلم پیش می آید همین است که بدون به همراه داشتن این اطلاعات، فیلم عملاً کامل نیست.

"آخرین روزها" یک نمونه خاص از یک فیلم بیوگرافیک است؛ اگرچه در تمام جزئیات، آخرین روزهای زندگی کرت کوبین را بازسازی نمی کند. در واق خاص بودن این بیوگرافیک هم به خاطر سبک فیلمسازی ویژه ون سنت است و هم به خاطر دیده و نادیده گرفتن گاه به گاه جزییات واقعه ای که فیلم بر اساس آن ساخته شده.  امّا به هر حال فیلم بیوگرافیک هم قبل از آنکه بخواهد بیوگرافیک باشد، باید فیلم باشد. "آخرین روزها" اگر به کرت کوبین تقدیم نشود- آنچنان که در آخر فیلم چنین نوشته می شود – حرفی برای گفتن ندارد و این مشکل اساسی فیلم است.

قهرمان اصلی فیلم (Blake)، آنطور که به نمایش گذاشته می شود، یک جوان معتاد و بیکاره و مشنگ است که به هیچ وجه توانایی برقراری ارتباط با اطرافیان اش ندارد. اگرچه وضع اطرفیان و دوستان اش هم بهتر از او نیست. جدا از اینکه تمایلات هم جنس گرایانه و همچنین Bisexual در آنها وجود دارد، احتمالاً داروهای روان گردان یا مواد مخدر مصرف می کنند و اغلب پرت و پلا می گویند و در تنظیم روابط شان با دیگران بی بند و بار و لاقید هستند، امّا اقلاً از بلیک زنده تر می نمایند. Blake"" در فیلم گاس ون سنت یک مرده متحرک و بی کنش و یک روح سرگردان است که هیچ کار معقولی ازش سر نمی زند. هیچ کنش دراماتیکی ندارد و حتی درست حرف نمی زند. به این ترتیب برای ما به عنوان مخاطب، هیچ راهی برای آشنا شدن با ویژگی های شخصیتی او طراحی نشده است؛ و اینجاست که ما باید توشه ای از اطلاعات، در مورد شخصیت اصلی فیلم و اینکه ملهم از چه کسی در دنیای واقعی خلق شده، به همراه داشته باشیم تا بتوانیم بلیک را درک کنیم. در غیر این صورت خود فیلم کمکی به ما نمی کند.

حتی تا یک سوم پایانی فیلم که بلیک ساز در دست می گیرد و در انتهای یک پلان سکانس طولانی قطعه ای را اجرا می کند، به هیچ وجه نشانی از یک نوازنده یا ترانه ساز ندارد. اگرچه دائم زیر لب سخنان گنگ و بی سر و تهی زمزمه می کند و جایی در فیلم می بینیم که چیزهایی شبیه همان سخنان بی سرو ته را در دفترچه ای می نویسد (که شاید متن یکی از ترانه های گروه نیروانا باشد و من مطلع نیستم!). به هر روی در تمام طول فیلم دوستان اش از او به عنوان یک مشنگ یاد می کنند و به راستی چیزی بیش از این هم نمی نماید.

به طور کلی ، فیلم های بیوگرافیک را از جنبه وفاداری به واقعیت می توان حدفاصل داکیودرام(فیلم های داستانی که بر اساس یک رخداد واقعی ساخته می شوند) و فیلم های تاریخی دانست. هرچه اصرار فیلمساز به نگهداری جزئیات واقعی(fact) یک شخص و محیط اش بیشتر باشد، به سینمای تاریخی نزدیک می شویم و هرچه تعلق فیلمساز متمایل به نمایش دنیای متصوّر خودش از واقعیت سوژه مورد نظرش باشد، به داکیودرام یا روایت داستانی از واقعیت رخداده، نزدیک می شویم.

"آخرین روزها"، در واقع یک بیوگرافیک متمایل به داکیودرام است و به هیچ وجه در تلاش حفظ جزئیات واقعیت زندگی کرت کوبین در آخرین روزهای زندگی اش نیست. اگرچه ظاهر شخصیت اصلی فیلم (Blake با بازی Michael Pitt) شباهت زیادی به کرت کوبین دارد. 

 

                 

 

گاس ون سنت متعلق به جریان سینمای مستقل و فیلم های کم بودجه است و در ساخت فیلم هایی که از دامنه این نوع سینما فاصله می گیرند، موفقیتی کسب نکرده؛ حتی به خاطر باسازی فیلم کلاسیک "روانی" (Psycho- 1960) ساخته آلفرد هیچکاک، در سال 1998، تمشک زرین به او پیشکش کردند. (من فیلمساز دیگری که هم تمشک و هم نخل زرین را در کارنامه داشته باشد، سراغ ندارم!) امّا به هر حال گاس ون سنت در حیطه تخصصی خودش، یعنی در سینمای مستقل و تجربه گرا، فیلمساز مهم و قابل توجهی است.

ریتم کند و پلان های کش دار، برای کسانی که فیلم های ون سنت را دنبال کرده اند، آشناست. "آخرین روزها" نیز از این خصیصه تبعیّت می کند. نماهای تعقیبی (following shot) طولانی مدت که تقریباً یکی از موتیف های فیلم های مهم این فیلمساز است، دراین فیلم هم تکرار شده. نماهایی که، به باور من، در ساختار سینمای گاس ون سنت، مخاطب را می انگیزاند تا شخصیت های فیلم را تا لایه های درونی ذهن شان دنبال کند. به این ترتیب مخاطب، به زوایای پنهان و خصوصی شخصیت نفوذ کرده، حریم شخصی او برایش مهم می شود. طولانی بودن مدت زمان پلان ها و درکل ریتم سنگین فیلم، این زمینه مساعد را برای تعمق در احوال شخصیت ها فراهم می سازد.

اگرچه این ترفندها در مورد "فیل" و "پارک پارانوید" (2007-Paranoid Park) تأثیرگذارند، امّا در مورد "آخرین روزها"، گویی به هدف نمی نشینند و این، به گمان من، ناشی از آن است که شخصیت اصلی فیلم فی نفسه جذابیتی در خود ندارد. بلیک، هیچ راه ارتباطی برای مخاطب باقی نمی گذارد. حرف نمی زند و گفتارهای ذهنی اش مغشوش و بی معنی است. حتّی ابزاری که به وسیله آن ما را به خود جلب کند و خود را عرضه کند در اختیار ندارد (چیزی مثل پیانو یا دوربین عکاسی در "فیل" یا اسکیت بورد و دفترچه خاطرات در "پارک پارانوید")؛ از طرف دیگر، این شخصیت آنطور که حق مطلب است به مخاطب معرفی نمی شود(فارغ از اینکه در بیرون از جهان فیلم صاحب اسم و نشانه ای است).

یکی از شگردهای ویژه و گیرای ون سنت، در ساخت فیلم هایش، استفاده از حلقه های زمانی تو در تو است. "آخرین روزها" همچون"فیل" و "پارک پارانوید" از خط زمانی پیوسته ای تبعیت نمی کند. به این معنی که در طول فیلم، یک صحنه، چند بار از زوایای دید کاراکترهای مختلف و در توالی صحنه های پیش و پس از آن، بدون رعایت تداوم زمانی، تکرار می شود. (نمونه وطنی آن، تجربه شهرام مکری در فیلم کوتاه خوب اش به اسم "محدوده دایره" قابل ملاحظه است،که البتّه پس از تجربیات ون سنت ساخته شد.).

این شگرد هم در این فیلم به هدف نمی نشیند. اگر در "پارک پارانویید" و به ویژه "فیل" این ترفند فیلم را از حد یک فیلم معمولی تا پای یک اثر جدی بالا می برد، در "آخرین روزها" به دلیل نبود یک رویداد مرکزی مشخص که مرکز ثقل ان دایره های زمانی تو در تو واقع شود، همه این بازی های زمانی به سرگیجه های یک(یا چند) انسان از هستی بریده تعبیر می شود و بس. در واقع آن تکیه گاهی که وزن چنین ترفند سنگین و پیچیده ای بر آن استوار گردد، در "آخرین روزها" غایب است و نتیجتاً این سردرگمی زمانی به چیزی بیشتر از بازی دادن تماشاگر و پر کردن جای خالی کنش و درام، بدل نمی شود. مهندسی چنین ساختاری از نظر فیلمنامه نوسی کاری بس دشوار و پیچیده است، امّا اگر درجای خود این ساختار طراحی نشود، هیچ امتیازی به فیلم نمی دهد.

در انتهای این نوشته به نکته آغازین اشاره می کنم؛ هر فیلمی، خواه بیوگرافیک یا غیر آن، باد شخصیت خود را از خود بگیرد. در واقع فیلم، باید با اتکا به خودش معنی دار و تأثیر گذار باشد ونه با تکیه به چیزی بیرون از خود. مسلم است که جهان فیلم متأثّر از جهان واقع و جهان خارج از فیلم ساخته می شود؛ امّا چیزی که ما بر پرده می بینیم یا در صفحه تلویزیون، جهان فیلم است، واین جهان باید خودبسنده باشد. گویا باشد و منطق دنیای خود را درست تعریف کند و تا پایان به دنیایی که تعریف می کند وفادار بماند.

به باور من"آخرین روزها"، از آنجایی که به چیزی بیرون از فیلم - اشاره که نه – اتکا دارد، در تعریف و پیشبرد منطق دنیای خود نیز لنگ می زند و فیلم در ارتباط با مخاطب – مثل شخصیت اصلی اش –الکن می ماند. در نظر بیاورید فیلم گاو خشمگین (Raging Bull) ساخته مارتین اسکورسیزی که آن هم از نظر رویکرد بیوگرافیک مشابه همین فیلم است و به داکیودرام نزدیک می شود. در آن فیلم که به سال 1980 ساخته شد، مخاطب بدون اینکه نیازی به پیش زمینه اطلاعاتی خوداندوخته، در مورد قهرمان اصلی (با بازی رابرت دنیرو)، داشته باشد؛ با او همراه می شود و فیلم فارغ از دلالت اش به واقعیتی بیرون از خود، دارای هویت و شخصیت خودبسنده و فیلمیک است. به طوری که شما در طول 2 ساعت و 10 دقیقه(کمی بیش یا کم) مشخصاً با یک فیلم مواجهید که جهانش را به تمامی تعریف می کند؛ با تمام ویژگی های دراماتیکی که از یک فیلم می توانید سراغ داشته باشید.

قصد مقایسه بین این دو را فیلم ندارم، چرا که بر حسب شرایط تولید این دو فیلم، قیاس مع الفارغ خواهد بود. در واقع این مثال را طرح نکردم که بگویم 90 دقیقه " آخرین روزها" خیلی بیشتر از 130 دقیقه "گاوخشمگین" طول می کشد. این مثال طرح شد صرفاً به این خاطر که نمونه ای برای قیاس فیلم بیوگرافیک خودبسنده و در خود تمام، با غیر آن به دست آید. از نظر نگارنده، فیلم، به عنوان یک متن، باید فارغ از تحلیل فرا متنی، معنی دار و تأثیرگذار باشد و یکی از مهم ترین نقاط ضعف "آخرین روزها" – علاوه بر عدم وجود یک اتفاق داستانی مشخّص و محوری - بی هویت ماندن فیلم، بدون در نظر داشتن نام و سرگذشت کرت کوبین است.

نظرات 1 + ارسال نظر
علی دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 03:04 ق.ظ

Arina jan salam
baram yekam sakhte ke farsi benevisam , Finglish minevisam . naghdeto khoondam az dide honari etelaate khoobi dasht , ta hade ziadi am bazi az soalaye mano dar morede film javab dad
man dar morede film az lahaze honary nemitoonam chizi begam ! ama az lahaze biographic boodanesh fek mikonam shoma az Kurt Cobain chizi nemidoonestid ghabl az in film , va alan bad az didane in film tanha chizi ke zekr kardid Ye mashange Junkie ke ba Shot gun khodkoshi karde , fek mikonam in film Biographic naboode , ye filme taghriban tejari boode ke aghay Van sant az esme Kurt conbain baraye shenasoondane khodesh estefade karde
bazam merc az in weblog e khoobet , bayad bishtar toosh becharkham

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد